سرو همچو پدر (!)

ساخت وبلاگ

پدر در راه است و تا یک ساعت دیگر می رسد. خیالم  آنقدرها هم که فکر می کردم به وقت آمدن پدر آسوده نیست. با اتفاقاتی که امروز افتاد و مرا بهم ریخت.

تازه می فهمم که پدرم چه صبری داشت در برابر اتفاقاتی که در زندگی برای خود و فرزندانش رخ داد. تازه می فهمم چه بار سنگینی ست  زندگی و چه قامتی دارد پدر که بعد از آن همه اتفاقات هنوز می توانم به او تکیه کنم و تمامِ غربت این شهر را با شنیدن صدایش از پشت تلفن از خاطر ببرم.


پشتِ هیچستان...
ما را در سایت پشتِ هیچستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2aavaay0 بازدید : 7 تاريخ : جمعه 20 اسفند 1395 ساعت: 0:41